دل بیقرار نیست ادا درمی آوریم
چشم انتظار نیست ادا در می آوریم
اصلا دلی که مست ریا و هوس شود
گوشش به کار نیست ادا در می آوریم
برلب دعا و دل غرق شهوت است
این رسم انتظار نیست ادا در می آوریم
کسی بهش بر نخوره منظور منو و امثال منه .نظر یادتون نره.
همنشین از همنشین رنگ می گیرد، خوشا آنکه با تو همنشین است . . .
ای تیر غمت را دل عشاق نشانه / خلقی به تو مشغول و تو غایب ز میانه
حاجی بره کعبه و من طالب دیدار / او خانه همی جوید و من صاحب خانه . . .
کیست آن پرده نشین کاینهمه افسانه از اوست
خویش از او ، دوست از او ، دشمن و بیگانه از اوست
به یکی داده خرد بر دگری داده جنون
دانش عاقل از او ، غفلت دیوانه از اوست
ستایش کنم ایزد پاک را / که گویا و بینا کند خاک را
به موری دهد مالش نره شیر / کند پشه بر پیل جنگی دلیر
جهان را بلندی و پستی تویی / ندانم چه ای آنچه هستی تویی
کوله بارم بر دوش، سفری باید رفت،
سفری بی همراه،
گم شدن تا ته تنهایی محض،
یار تنهایی من با من گفت:
هر کجا لرزیدی،
از سفرترسیدی،
تو بگو، از ته دل
من خدا را دارم...
ای بنده تو سخت بی وفایی ،
از لطف به سوی ما نیایی
هرگه که ترا دهیم دردی ،
نالان شوی و به سویم ایی
هر دم که ترا دهم شفایی ،
یاغی شوی و دگر نیایی . . .
ای بنده تو سخت بیوفایی ...